- من اینجام . آهای . صدای منو میشنوی . من اینجام .
زیر زمین تاریکی بود ؛ یه جای پرت توی یه نا کجاآباد . بهم زنگ زدن اگه زنتو میخوای برو به این آدرس ؛ منم با تمام وجود گاز ماشینو گرفتم و اومدم اینجا . حالا صدای زنم میومد ؛ اما نمیدیدمش . لعنتی کجایی ؟
- داد زدم کجایی سارا ؟ سارا ؟
- اینجام سیاوش .
- کجایی ؟
سارا با گریه گفت : اینجام سیاوش بیا توروخدا .
دنبال صدا رو گرفتم و رفتم . نور گوشیم افتاد تو یه راه باریک واردش که شدم یهو سارا رو دیدم وحشت کردم . درحالی دیدمش که .
ادامه داستان دوستان گلم ساعت 10 صبح
درباره این سایت