من . به من خیانت کرد میفهمی به من

به کسی که تا الان نگاهش غیر از آسفالت کف خیابون جایی رو نکنده . به کسی که هنوز به محرم و نامحرم اعتقاد داره . به کسی که وقتی میخواد دست خواهرشو بگیره میترسه نکنه مردم در موردش چی فکر میکنن . 

خلاصه منم باید تلافی میکردم دیگه ، مگه نه ؟ اینطوری شد که وقتی داشتم برمیگشتم اون دختره مو بلوند که دستشو بلند کردو سوارش کردم . خودش سر صحبتو باز کرد .

- کجا میریم ؟ 

- تو دوست داری کجا بری خوشگله ؟

- بریم دَدَه

- جووووون . دَدَتو بخورم 

یه لبخندی زد و بعدشم یه پوف محکم کشید و تکیه داد به عقب .

 

ضبطو روشن کردم و آهنگ با قدرت پخش میشد : 

 

 

یک لحظه یک هوس عهد مرا شکست

وای از دلی که چشم بر این هوا نبست

دل در پیِ هوس ، با یک نگاهِ مست

غافل شدم یک لحظه قلبِ عاشقت شکست

غافل شدم یک لحظه قلبِ عاشقت شکست

واآی بر من ، وای

لعنت به من که عهدی که بستم شکستم

چشمانِ خود را به رویِ هوس نبستم

شیشه یِ عمرِ عشقت چه آسون شکستم

 

 

 

دیدم دختره داره ریز اشک میریزه . همش میخواستم بپرسم چه مرگته ؛ ولی زبونم قفل شده بود .

لعنتی بپرس دیگه

ولش کن بابا ؛ به تو چه آخه 

یعنی چی ؟ پس چرا سوارش کردی ؟

یادت رفته ها ؛سوارش کردیم خیانتو جبران کنیم ؛ این خانم خوشگله  یکی دوساعت مهمون ماست بعدشم حاجی حاجی مکه .

تو این درگیری های شر و خیر وجودم بودم که یهو یه چیز عجیبی از زبونم در اومد .

- چته آبجی ؟

( آبجی ؟ این چی بود گفتم ؟ )

بلافاصله دختره با چشهای گریون و صورت داغون و لبهای لرزون و چشمهای اشک آلود در حالی که یه خط مشکی از ریملی که توسط  اشکش باطل میشد زیر چشماش ایجاد شده بود یهو زد زیر خنده ؛ حالا نخند کی بخند ؛ مثل آدمهای شیشه کشیده ؛ مثل دیوونه هایی که تو حال خودشون نیستن ؛ مدام بین خنده هاش تکرار میکرد آبجی ؟ و باز میخندید .

از سوتی ای که دادم کفرم در اومد تو دلم به خودم قول دادم پامون که برسه به خونه رو تختم یه بلایی سرش میارم که تمام اینارو جبران کنم . دختره کم کم به خودش مسلط شد .

- تو اینکاره نیستی 

- به تو چه دخترجون

- برو بابا ؛ نگاه کن کی خورده به پست ما

- فضول نباش ؛ تو پولتو بگیر

- ببین یه چیزی میگم بزار پای تقدیر ؛ سرنوشت ؛ حالا هچر چی ببین داداش منم اینکاره نیستم 

یهو زدم رو ترمز و با بهت نگاش کردم ؛ یعنی چی ؟ منو اسکول فرض کرده ؟ منظورش چیه ؟ حتما پول بیششتری میخواد .

- یعنی چی ؟ نکنه پول بیشتری میخوای؟ هرچقدر بخوای بهت میدم .

- ببین شازده ؛ من امشب حالت روانی بهم دست داد . فهمیدم شوهرم بهم خیانت میکنه ؛ منم اومدم بیرون تلافی کنم ؛ من یه بچه دارم . میفهمی ؟ وقتی تو بهم گفتی آبجی یاد اون افتادم . همیشه بهم میگفت مامانی جون برام یه خواهر میاری ؟ بهش میگفتم باشه ولی دوست داری شبیه کی باشه ؟ میگفت شبیه تو چون مثل گل پاک و نرمی . البته میدونم اون بچه معنی پاکی رو نمیدونه ؛ اوج منظورش اینه که دوستت دارم ؛ پسرجون تو امشب بزرگترین لطف زندگیمو بهم کردی ؛ شاید از سر شوهر عوضیم زیادم ؛ شایدم خیانت حقش بود ولی حق بچه من نیست که یه روزی ؛ یه جایی بفهمه مادرش واسه تلافی خیانت باباش در حق اونم خیانت کرده .

به اینجا که رسید درو باز کرد و پیاده شد ؛ اون رفت بدون خداحافظی ؛ بدون نگاهی به پشت سرش .

 

بعد از چند لحظه گیجی و منگی از شوک در اومدم و راه افتادم . توی حرکت منم رفتم تو فکر ؛ حق با اون زنه هست شاید خیانت حقش باشه اما .

یهو با دیدن دختر مو بلوندی که دستشو برام بلند کرد وایسادم . سوارش کردم . کلا از اون فکرا در اومدم . 

خودش سر صحبتو باز کرد .

- کجا میریم ؟ 

- تو دوست داری کجا بری خوشگله ؟

- بریم دَدَه

- جووووون . دَدَتو بخورم 

- اول پول 

پس این یکی اینکارست ؛ بزن بریم که خیانت حقشه 


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : خیانت ,دختره ,لحظه ,آبجی ,اومدم ,باشه ,دوست داری ,قلبِ عاشقت ,عاشقت شکست ,لحظه قلبِ ,جووووون دَدَتو ,جووووون دَدَتو بخورم  ,دَدَه جووووون دَدَتو ,بریم دَدَه جووووون
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

✘ فانشجو ✘ Derrick گلبرگ یاس فروشگاه محصولات PlusStore Catherine اِل مارالی Fred کرتين وال آموزشگاه تخصصی برق صنعتی الکتروفن کرج